فایلهای مفید

فروش محصولات دانلودی و بازاریابی فایل سرو

فایلهای مفید

فروش محصولات دانلودی و بازاریابی فایل سرو

شاخص ترین مظهر و سمبل ملی ـ قومی، «پوشاک» است

مردم شناسی فرهنگی، زمینه های پژوهشی گسترده ای برای شناختن و شناساندن فرهنگ ایران زمین دارد پژوهش دربارة فرهنگ پوشاک و دگرگونی های آن در طول زمان خود گسترة عظیمی از مردم‌شناختی را دربردارد که منجر به آگاهی بر مجموعه ای از دانستنی ها و نگرش های قومی، ملی، دینی و مذهبی می گردد
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 53 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 89
شاخص ترین مظهر و سمبل ملی ـ قومی، «پوشاک» است

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

کلیــات

بیان موضوع:

مردم شناسی فرهنگی، زمینه های پژوهشی گسترده ای برای شناختن و شناساندن فرهنگ ایران زمین دارد. پژوهش دربارة فرهنگ پوشاک و دگرگونی های آن در طول زمان خود گسترة عظیمی از مردم‌شناختی را دربردارد که منجر به آگاهی بر مجموعه ای از دانستنی ها و نگرش های قومی، ملی، دینی و مذهبی می گردد.

آشکارترین نشانة فرهنگی و شاخص ترین مظهر و سمبل ملی ـ قومی، «پوشاک» است. پوشاک یکی از نیازهای اساسی مادی انسان است که برای تطبیق با محیط طبیعی و اجتماعی که از آغاز پیدایش بشر تاکنون بر اساس شرایط مختلف اقلیمی و اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده دچار تغییر و تحول شده است و کارکردهای مختلف و عناصر فرهنگی مرتبط با آن در قالب فرهنگ مادی بررسی و مطالعه می شود.

پوشاک هر ملت و قوم، به عنوان پدیده فرهنگی حاصل از تمدن، در اصل مشخص کنندة شخصیت و هویت فرهنگی آن قوم و ملت و نشانه ای از پای بندی و اعتقاد آنان به آداب و رسوم و دیگر شاخص های فرهنگی و هم چنین، نشانگر علاقه به تمایز فرهنگی، استقلال سیاسی و اقتصادی است.

سرزمین ایران از دیرباز تاکنون، پذیرای اقوام مختلفی بوده است که هر یک بنا به موقعیت های پیش آمده و دلایل خاص خود به این دیار مهاجرت کرده و در آن ماندگار شده اند. اقوامی که هر یک از لحاظ ظاهر فرهنگی از نیاکان خود تأثیر گرفته و نیز بر بوم زادان خود مؤثر بوده اند.

گروههای متفاوت قومی که در مناطق مختلف ایران زندگی می کنند. هر یک دارای ویژگی‌های برجسته‌ای هستند و تحت تأثیر عوامل گوناگون از جمله عوامل اکولوژیکی منطقه قرار دارند، تن پوش ویژه ای به تن دارند که در همان نگاه نخست، قومیت، حوزه زندگی، زبان و سایر مشخصات فرهنگی و حتی مذهب و اشتغالات اصلی زندگی آنان را در ذهن بیننده تداعی می کند.

پوشاک سنتی ایران، بخش عظیمی از فرهنگ اصیل، بومی و معنوی ایران است و گنجینه پربها و باارزشی است که هر قوم و ملتی وظیفه دارد در نگهداری و حفظ و سپردن تام آن به نسل های بعدی، اهتمام ورزد.

پوشاک سنتی و مطالعه آن در مجموعه ای از «سرپوش»، «تن پوش» و «پاپوش» و همچنین «زیورآلات» و جواهرات «محلی» محدود می گردد. تنوع پوشاک زنان به خصوص در سرپوش ها و تن پوش ها، و نیز استفاده از زیورآلات و تزئینات و آویزه های پوشاک به مراتب بیش از پوشاک مردان است.

موارد استفاده از هر سرپوش و سربند، رنگ، جنس، اندازه، زیورآلات و تزئینات، نقوش و نحوه بستن آن و نیز مقدار پارچه لازم و اندازه ها، رنگ، جنس، تزئینات، نحوة دوخت و طرز تهیه ، کارکرد و موارد استفاده تن پوش نزد دختران و زنان معرف و نشان دهندة منزلت اجتماعی، شخصیت، موقعیت اقتصادی، سن و ویژگی های فرهنگی آنها به شمار می رود. بنابراین پوشاک سنتی می تواند دلایل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته باشد که ریشه در ساختار فرهنگی و موقعیت اقتصادی آنان دارد.

کامل بودن پوشاک سنتی و راحتی آن، زیبایی، استفاده مناسب از رودوزی های سنتی در تکمیل و تزئین لباس، داشتن تجانس و قرابت فوق العاده با فرهنگ جامعه به خصوص با محل مورد نظر خود، و متناسب بودن با شرایط اقلیمی و جغرافیایی، بر اهمیت هر چه بیشتر آن می افزاید. از این رو اساس مطالعه در مردم شناسی پوشاک را می توان در قالب عوامل زیر دسته بندی نمود:

1- مبانی اعتقادها و باورهای دینی و فراگیر

2- عوامل زیست محیطی و اقلیم

3- شرایط و روابط اجتماعی از جمله نحوه معیشت و نیز قشربندی اجتماعی

4- تأثیر همجواری با اقوام مجاور و نزدیک

بدیهی است که هر یک از اجزاء پوشاک و زیورآلات متأثر از عوامل نام برده، می باشند.

پوشیدگی از جمله شاخص های بارز پوشاک در فرهنگ ایرانی است. استفاده از «سرپوش» در قومیت های مختلف رایج است اما در هر قوم و قبیله ای شکل آن، بنا به باورهای آنان متفاوت است نظیر پوشاندن دهان، چانه، و بینی نزد زنان ترکمن یا پوشانیدن و بیرون گذاشتن قسمتی از مو نزد زنان کرد و بختیاری، که هر یک ریشه در هر دو باور فرهنگی و اعتقادی دارد.

همچنین فرم و برش تن پوش ها به گونه ای است که علاوه بر راحتی آن، مانع انجام فعالیت های گوناگون نمی شود و پوشش کامل به شمار می رود. پوششی که علاوه بر پوشندگی، نشان دهندة قومیت و باورهای مربوط به آن قوم نیز هست.

همان گونه که لباس بلوچ با سوزن دوزی‌های زیبایش خود را
می نمایاند و هر یک از نقوش آن بیانگر محسوسات و باورهای دیرینة آنها است.

یکی دیگر از عوامل مؤثر بر چگونگی پوشاک، اقلیم و طبیعت اوست. نوع اقلیم و طبیعت، کمی یا افزودنی پوشش، بلندی یا کوتاهی، تیرگی یا روشنی و ضخامت و نازکی جامه را سبب می شود.

در مناطق گرمتر، اغلب از جامه های نازک و روشن تر و در مناطق سرد و کوهستانی از جامه های تیره و ضخیم تر استفاده می شود. مردم منطق سردسیر بیشتر از سایر مناطق از جنس پشمی و نمدی استفاده می کنند.

معمولاً در تهیه پوشاک نیز از مواد موجود در طبیعت استفاده می شود. همان طور که ترکمن پوشاک ابریشمی خود را با پرورش پیله های ابریشم تهیه می کرده است، یا پاپوشی که بانوی بلوچ از گیاه صحرایی و محلی به نام «پورگ» فراهم می کرده است و یا قبایی که کردها برای تهیه آن از پشم بز استفاده می کرده اند.

پوشاک و زیورآلات عناصر فرهنگی هستند که با هم و در کنار یکدیگر معرف ذوق، سلیقه، شکوه و غنای فرهنگی هر قوم می باشند.

علاوه بر تزئیناتی نظیر نواردوزی، یراق دوزی، پولک دوزی، آویختن سکه ها و ... که در پوشاک زنان ایلیاتی مورد نظر مشاهده می شود، تزئینات دیگری نیز مانند سوزن دوزی و نقش بندی در این پوشاک ملاحظه می شود.

وجود طرح ها و نقوش روی لباس منعکس کنندة آداب و سنن و باورهایی است که با زندگی سنتی خاص یک منطقه در ارتباط است.

سوای تزئینات پوشاک، زنان خود را به زیورهای گوناگونی می آرایند. زیورآلات هر منطقه با تبعیت از نوع لباس آن منطقه از ویژگی خاصی برخوردار است. زیورها به تنهای برای زیبایی به کار نمی روند. بلکه نشان و نمادی هستند که علاوه بر بیان موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد، منعکس کنندة بسیاری از جنبه های مادی و معنوی، مفاهیم اجتماعی، دینی، اخلاقی و هنری است.

رنگ مورد استفاده پوشاک، گویای ویژگی های اجتماعی و فرهنگی هر قوم است. فرهنگ عامه، سرشار از نشانه ها و نمادهاست و نماد یکی از جنبه های بیانی رنگ است. نمادهای این خصیصه تا حدی تحت تأثیر خود آگاه انسان و تا حدی تحت تأثیر شرایط اقلیمی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی جامعه به شکلی پذیرفته می شوند که ممکن است خلاف آن در گروه دیگری رایج باشد. نمادین شدن رنگ به اقتضای شرایط خاص حاکم بر جامعه صورت می گیرد. تمام افرادی که به یک تمدن وابسته هستند در مورد یک رنگ عکس العمل مشابهی دارند.

عشایر، کهن ترین قدمت و سابقة جوامع بشری را دارا می باشند. اهمیت زندگی عشایری و کوچ نشینی از آن روست که از اولین اشکال زندگی انسان پس از عصر شکارگری است. بدین ترتیب مطالعه و پژوهش در زمینة هر یک از نمادها و عناصر فرهنگی مربوط به آنها، حائز اهمیت است.

ایران کشوری است با جغرافیای متنوع و اقوام مختلفی که در جای جای آن سکونت دارند، اقوامی که هر یک تاریخ، فرهنگ، سنت و پوشاک مخصوص به خود دارند. تنوعی که در جزئیات و کلیات پوشاک هر قوم و عشیره مشاهده
می شود، توجه را به بررسی و شناخت پوشاک عشایر جلب می نماید.

با توجه به نقش بسیار مهمی که زنان عشایر در عرصة زندگی کوچ نشینی و انتقال فرهنگ داشته اند، از این رو پژوهش حاضر، به شناخت و بررسی پوشاک زنان عشایر با توجه به تأثیرات اجتماعی ـ اقتصادی، فرهنگی و نیز تأثیرات اقلیم و آب وهوایی بر آن، می پردازد.


اهمیت و ضرورت تحقیق:

با توجه به آنچه که در بیان موضوع، مطرح گردید، مواردی که در این پژوهش حائز اهمیت می باشند عبارتند از :

1-حفظ ارزش های سنتی و هویت ملی.

2-شناخت پوشاک زنان عشایر به عنوان یکی از مواریث فرهنگی و تعیین عوامل انتخاب آن از دیدگاه مردم شناسی.

3-حفظ و احیاء پوشاک بومی به عنوان یکی از جلوه های زنده میراث تمدنی و هویت فرهنگی و جلوگیری از نابودی و اضمحلال آن.

4-کمک بی اشاعة فرهنگ بومی به مسئولان و دست اندرکاران.

5-کاربردی بودن موضوع تحقیق.

اهداف تحقیق

1-بررسی و شناخت عوامل فرهنگی، اعتقادات و شرایط اقلیمی که می تواند در شکل و ترکیب لباس موثر باشد.

2-شناسایی پوشاک زنان هر یک از اقوام ایرانی و ثبت و ضبط عناصر فرهنگی پوشش های آنها.

3-شناخت نمادها و سمبل های به کار رفته در نقوش و طرح های البسة زنان به عنوان نشانه شناسی فرهنگی و آشنایی با عناصر مستتر و عمیق فرهنگ عشایر.

4-دست یابی به شناسه ها و شناخت عناصر اصیل و موجد فرهنگ ایرانی از طریق کندوکاو در فرهنگ اقوام مختلف به عنوان خرده فرهنگ های تشکیل دهندة فرهنگ ایرانی.

5-زمینه سازی و به دست دادن ابزاری جهت تحلیل گفتمان‌های حیطة موضوعی زنان.

پیشینة تحقیق

طی چند دهة اخیر، تحقیقات مردم شناختی در مورد پوشاک سنتی ایران و ویژگی های فرهنگی، اجتماعی بسیار اندک و محدود صورت گرفته است.

نخستین کسی که در ایران به ثبت و ضبط پوشاک سنتی و بومی ایرانیان پرداخت، دکتر «جلیل ضیاءپور» است. آغازی بزرگ بر پژوهش پوشاک، بهترین و شیواترین عبارتی است که می تواند معرف این بنیانگزار، در زمینة مطالعة پوشاک باشد.

"پوشاک باستانی ایرانیان از کهن ترین زمان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان" نخستین کتابی است که در این زمینه توسط دکتر ضیاءپور به چاپ رسید (1343). پس از آن کتاب «پوشاک ایل ها، چادرنشینان و روستائیان ایران» تحولی عظیم را در پژوهش های مربوط به پوشاک اقوام مختلف ایران به وجود آورد، تأکید وی بر اهمیت اقلیم و طبیعت و نیز ارتباط میان اقوام مختلف است و همچنین، تأثیری که بر شکل پوشاک می گذارند. پس از انتشار این کتاب در سال 1346 کتابهای دیگری نیز از این محقق بزرگ تحت عناوین «گزارشی از چگونگی پوشاک در زمان مادها(1347)، پوشاک ایرانیان از چهارده قرن پیش تا آغاز دوره پهلوی (1349) به چاپ رسیده است.

تاریخ تحول لباس در ایرن از آغاز تا اسلام (1346) نیز توسط آقای میرمحمد مشیرپور به بررسی تغییرات کیفی لباس ایرانیان در دوره های تاریخی پیش از اسلام تا ورود اسلام به سرزمین ایران می پردازد.

یحیی ذکاء نیز لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز تهران را در سال 1336 مورد بررسی واقع شده است.

"تاریخچة پوشش سر در ایران"، از کتاب های جامع و ارزنده ای است که توسط خانم سهیلا شهشهانی (1372) مورد بررسی واقع شده است.

"تاریخ پوشاک ایرانیان" توسط دکتر محمدرضا چیت ساز، کار پژوهشی در حال انجام است. وی پوشاک ایرانیان را در چهار دوره مورد بررسی قرار داده است:

1- دوره ایران باستان

2- دوره ایران بعد از اسلام (6 قرن اول)

3- دوره ایران پس از اسلام

4- دوره معاصر

دورة اول این کتاب، سال 1380 توسط انتشارات سمت به چاپ رسیده است.

پژوهشکدة مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی، تحقیقات و گزارشات مردم نگاری در مورد پوشاک محلی مناطق مختلف کشور انجام داده،
پژوهش های انجام گرفته، مردم نگاری پوشاک محلی استان های آذربایجان غربی، اردبیل، ایلام، بوشهر، خراسان، زنجان، سمنان، کردستان، کهکیلویه و بویراحمد، استان مرکزی، هرمزگان و خوزستان بوده است.

نتایج حاصل از این تحقیقات، در آرشیو پژوهشکده بوده و قابل دسترسی و استفاده برای علاقمندان نیست.

مجلات هنر و مردم (47-1342)، روزگار (1348)، میراث فرهنگی (1369) و ... به این مقوله پرداخته اند. گر چه مقالات و پژوهش های مربوطه به صورت اختصار بیان شده است لیکن در معرفی و پرداختن اجمالی به آنها موفق بوده است.

رساله هایی که در زمینه عشایر کار شده است، بیشتر به بررسی وضعیت فرهنگی اجتماعی آنها، ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی تحلیل های مردم شناختی در مورد آداب و رسوم خانواده و خویشاوندی و صنایع دستی و مونوگرافی ایل مورد نظر پرداخته است و در این میان، نگاه گذرا و اجمالی نیز به پوشاک شده است.

بررسی پوشاک عشایر به طور خاص به صورت بسیار محدود صورت گرفته است و تنها بررسی و پژوهش مختص به یک دوره تاریخی ایل و طایفه بوده و کمتر به کار مقایسه ای پرداخته شده است، از جمله:

1- پوشاک زنان در دورة ایلامی و هخامنشی توسط خانم مهناز طاهری، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1372.

2- بررسی پوشاک طایفه شش بلوکی از ایل قشقایی و عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر آن توسط خانم فروزنده رب دوست، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد مرکز، 1374.

3- بررسی فرهنگی و مردم شناختی شهرستان تاکستان با تکیه بر صنعت لباس های محلی زنان توسط خانم فریبا رحمنی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز، 1376.

چارچوب نظری تحقیق

نظریه های مردم شناسی برای استفاده از روشهایی است که به آسانی و با دقت و بطور همه جانبه بتواند در شناخت زندگی اجتماعی و فرهنگی و سیرتکاملی فرهنگ و تمدن جوامع راهنما باشد. (روح الامینی، 1372، ص 83)

نظریات مردم شناسی غالباً بر پایه پاسخگویی به سوالهایی در مورد وقوع رفتار اجتماعی به شکل موجود و علل تمایزات بشری بنا شده اند.

ارتباط میان نظریاتی که از پیش ارائه شده و اطلاعات جدید با وقایع اجتماعی که در جریان است، دریافت عینی واقعیت را به عنوان اساسی ترین و بنیادی ترین ویژگی های علم نمایان می کند.

از این رو، در بررسی پدیده های فرهنگی و انسانی استفاده از نظریاتی که شالودة علمی دارند، علاوه بر این که زمینة مطالعاتی مورد نظر را جهت دار
می کنند، به روشن شدن بسیاری از ویژگی های فرهنگی پدیده موردنظر
می انجامند و بدین ترتیب با شکل گرفتن این پدیده های فرهنگی، در چنین قالب علمی،‌برغنا و استواری هر چه بیشتر پژوهش افوده می شود.

این پژوهش، با به کارگیری نظریه هایی از مکاتب کارکردگرایی (بکارآیی) و اشاعه (تراوش) به بررسی و تحلیل موضوع مورد نظر (پوشاک زنان عشایر با توجه به تأثیرات اجتماعی ـ اقتصادی، باورهای فرهنگی و اقلیم) می پردازد.

در ادامه، جایگاه نظریات یاد شده در چارچوب تحقیق به اختصار بیان
می گردد:

1- مکتب کاردکردگرایی (بکارآیی)

عبارت است از بررسی هر عمل اجتماعی و یا هر نهاد با توجه به رابطه ای که با تمامی کالبد اجتماعی دارد. طبق این تعریف کلی از مکتب کارکردگرایی، نظریه های مرتبط و وابسته به این مکتب و نیز پژوهش مورد نظر عبارتند از:

1-1- نظریه نیازمالینوسکی:

در زمینه نیاز، یک برداشت این است که نیازهای نظام اجتماعی را برخاسته و نشأت گرفته از نیازهای اشخاص می دانند. شاخص ترین نظریه پرداز در این مقوله «برانیسلاو مالینوسکی» است.

وی معتقد است که «در یک تمدن و فرهنگ هر عاملی کارکردی نسبت به کل مجموعه دارد و کار آن عبارت است از تأمین نیازهای انسانی، از این رو نتیجه می گیرد که پیدایش رسوم و معتقدات و سازمانهای اجتماعی برای برآورده شدن نیازهای غریزی انسان است»(م.روح الامینی، 1370، ص 121).

به نظر مالینوسکی، اجزاء و عناصر هر فرهنگ از آن رو پدید
می آید که به یک رشته نیازهای اساسی فرهنگی و انسانی پاسخ گوید. در هر نظام فرهنگی همه رسوم و باورها و اندیشه ها و اشیاء مادی دارای نوعی کارکرد حیاتی هستند و نیاز معینی را برآورده می کنند (گاربارینو، 1377، ص 15).

"مالینوسکی" نظریه فرهنگ و سازمان اجتماعی را براساس تجزیه و تحلیلی که به اصطلاح خود از طبیعت بشری به عمل آورده است بنا نهاده است. بدین گونه که:

اگر انسان ها به دلیل ترکیب جسکانی و روانی خود دارای نیازهای دائمی و مستمری هستند، پس این نیازهای اساسی، مستلزم وجود ترتیبات اجتماعی خاص است که بتواند به طور مداوم آنها را براورده کند، این ترتیبات و نظامات، انسان هایی را به وجود می آورد که بر روی آن، نظام های اجتماعی توسعه می یابند. (توسلی، 1369، ص 225).

مالینوفسکی نیازهای بنیادی انسان را به هفت گروه تقسیم نموده است و راه یابی پاسخ گویی به هر نیاز را نیاز مطرح نموده که این نیازها عبارتند از:

- نیازها مثل تغذیه، تولید و مثل، راحتی و آسایش جسمانی، امنیت، آرامش، جنبش

- رشد که راه تأمین آنها به ترتیب عبارتند از : خوراک،‌ازدواج و خانواده، لباس، حمایت، دفاع، بازی ها و راحتی، ارتباطات و آموزش.

مالینوفسکی معتقد است که انسان ها بر پایه این نیازهای اولیه، نیازهایشان را مرتفع می سازند. مثلاً برای راحتی و محافظت بدن از سرما و گرما و پوشش مناسب این نیازها را برطرف می کند آنچه که در این بحث قابل توجه است، این است که نیازهای ثانویه بر اساس تمایلات نیازهای اولیه شکل می گیرند. مثلاً اگر چه همه انسانها پوششی برای خود دارند، اما آنچه که آن ها در پوشاندن خود و چگونه پوشاندن خود رعایت می کنند، به لحاظ فرهنگی مشروط، حائز اهمیت می باشد چرا که هر جامعه ای با قوانین و تحریم های خاص خود در این مورد مواجه می باشند.

به این ترتیب واضح است که انسان ها به نیازهای اولیه در قالب مکانیزم های فرهنگی گروه پاسخ می دهند. و بدین سان همه خصایص و نهادها با نظام فرهنگی همبسته است. (گاربارینو، 1377، ص 87)

2-1- نظریة بقایای تایلر:

به نظر تایلر، رسوم موجود، بقایای عادات و رسوم جوامع در روزگاران پیشین است و در آغاز پیدایش کارکرد مفیدی برای مردم آن زمان داشته است، با طی شدن سیر تکاملی جامعه، ضرورتاً رسوم مفید دیگری جایگزین آداب گذشته شده و آداب پیشین بی فایده و بی معنی تلقی گردیده است، به بیان کلی تر: رسوم بی معنی موجود، بقایای عادات و رسوم قدیمی است که چون جامعه به مرحله ای از سیر تکامل خود دست یافته است آن رسوم فایده خود را از دست داده است.

بقایای آئین فتیش، بهترین گواه برای عادات و رسوم کهنی است که هنوز هم در فرهنگ ما بخصوص جوامع ایلیاتی و روستایی به چشم می خورد. استفاده از ناخن پلنگ و خرس و دندان برای چشم زخم و شفا گرفتن و یا دخیل بستن به درخت با تکه پارچه ای رنگی به عنوان طلسم، وسیله ای است برای رسیدن به آرزوها و آن چه که دور از دسترس است...

1- مکتب اشاعه بنیادها یا مکتب تاریخی یا تراوش:

این مکتب به تحولات فرهنگ بشری به گونه تاریخی، توجه خاص دارد. تکامل جامعه خط سیر معینی ندارد و آینده آن قابل پیش بینی نیست.

مکتب اشاعه، سیر مراحل تمدن و فرهنگ را بر روی یک خط و در هر جامعه، مستقل و موازی با جوامع دیگر نمی داند. بلکه معتقد است که
فرهنگ های جوامع از یک یا چند مرکز اشاعه، گرفته شده اند و شباهت میان فرهنگ ها به دلیل رفت و آمدها، داد و ستدها، مهاجرت ها، لشگرکشی ها و در نتیجه اقتباس یا تقلید یا اخذ یکی از دیگری است.

صاحب نظران مکتب اشاعه به سه گروه مکتب اشاعه انگلیس، آلمان و آمریکا تقسیم می شوند. این سه، به اصل موضوع که اشاعة فرهنگ است معتقدند لیکن تفاوت آنها در مهد اشاعة فرهنگ و سرچشمه آن و چگونگی اشاعة فرهنگ است.

از جمله صاحب نظران مکتب اشاعة آمریکا، فرانس بوآس است.

نظریات وی با تأکید خاصی که بر فرهنگ و بررسی تحولات تاریخی مربوط به آن دارد، شایان توجه است. وی فرهنگ را عامل وحدت انسان شناسی تلقی می کند و آن را معادل با اهمیت و ارزش صفر در ریاضیات می داند.

به طور کلی یک فرهنگ از فرهنگ ها و خرده فرهنگ های گوناگونی تشکیل یافته است. قسمت های مختلف گرفته شده از فرهنگ های دیگر، روابط و اثرات مستحکم و متقابلی با یکدیگر و در یکدیگر دارند و درواقع این ترکیب فرهنگی مجموعه ای از اجزاء و برش هایی است که پیرامون یک مرکز معین تشکیل یافته و در مجموع، فعالیتی مشخص دارند و نقش این اجزاء و برش ها را نمی توان به طور مجرد در نظر گرفت. (روح الامینی، 1371، ص 120).

بوآس با تکیه بر تحقیق درباره عمل توسعه ای که پدیده فرهنگی از آن گرفته شده است، عقیده دارد که مطالعه توصیفی و محدود پدیده هایی که اشاعه یافته، مرحله ای مقدماتی و الزامی برای مطالعة تغییر فرهنگی یا فرهنگ پذیری یک جامعه است.

بدین ترتیب، با توجه به ابعاد موضوع و الزامات دستیابی به اهداف تحقیق، از نظریات نام برده در جهت تبیین ابعاد مختلف موضوع استفاده شده است.

همان گونه که پیشتر در مورد پوشاک صحبت شد، انسان های نخستین برای حفظ بدن خود از سرما و گرما و به طور کلی شرایط جوی از تکه های پوست حیوانات و الیاف گیاهان و با بهره گیری از امکانات محیط پیرامون‌شان برای خود پوششی تهیه می کردند، نیاز انسان به پوشش اولین گامی است که انسان را وادار به تهیة آن می نماید.(نظریة نیاز مالینوسکی)

به تدریج با آگاهی انسان از فنون ریسندگی و بافندگی و بافت پارچه و استفاده از علائق و ذوق انسان ها در تهیة آن و به طور کلی مسیر تکاملی زندگی انسان، پدیده پوشاک به گونه پدیده فرهنگی متجلّی می شود. حرکتی که در جهت تکامل پوشاک آغاز شده، فراتر از رفع نیازهای ابتدایی بشر پا
می گذارد. بدین ترتیب، به وجود آمدن اشکال و ترکیب بندی های متنوعی که پدید می آمد، علاوه بر این که نیازهای آنها را مرتفع می کند و کاربردی فراتر از پوشش آنها دارد، ترکیبی زیبایی شناختی، به وجود می آورد. وجود جنبه های تزئینی، گویای طبقه و شأن و اجتماعی، سن و باورهای آنها است. برخی اجزاء پوشاک کاربردی و برخی دیگر زینتی و گاه هم جنبه کاربردی دارند و هم نقش آرایه. مثلاً قسمتی از سرپوش برای رفع نیازی خاص پدید آمده اما پس از گذشت زمان به طرق مختلف آراسته می شود و جزء زیورآلات زنان محسوب می شود، علاوه بر این که کاربرد اولیه و اصلی خود را نیز از دست نداده است. در بعضی از مواقع نیز، آن جزء پوشاک کارکرد خود را از دست داده و تنها جنبه زینتی دارد. (نظریة بقای تایلر)

یکی دیگر از عواملی که بر تنوع و تغییر پوشاک نزد اقوام ایرانی تأثیر
می نهد، همجواری شان با هم و تأثیرپذیری آنان از یکدیگر است. در یک منطقه گاه چندین قوم ساکن هستند، بدین ترتیب پوشاک به تبعیت از تأثیر همجواری، پوشاکی است که تبعیت از سراسر آن منطقه می کند.

بررسی تشابهات موجود در اجزاء پوشاک اقوام گوناگون با در نظر گرفتن حوزه جغرافیایی آنها، نشانه ای از تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر است. در این راستا، برخی قومیت ها، عنصری خاص را از اقوام مجاور خود گرفته و پس از سازگار نمودن با فرهنگ و سلیقة خود آن را مورد بهره برداری قرار داده اند. (نظریه اشاعة بواس)

استفاده از نظریات مورد نظر در تحقیق، کمک می کند تا هر چه بهتر
پدیده های فرهنگی را که مشاهده می کنیم ببینیم و شاخص ها و متغیرهای فرهنگی را در یک قالب علمی، تمیز دهیم.