فایلهای مفید

فروش محصولات دانلودی و بازاریابی فایل سرو

فایلهای مفید

فروش محصولات دانلودی و بازاریابی فایل سرو

دانلود مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد


مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

دانلود مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد
دسته بندی زبان و ادبیات فارسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 15 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20

نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

 قسمتهایی از متن:

بدون شک ما در تولدی دیگر، با تولد سر و کار داریم. اما تولد چیست؟ آیا تولد چارچوب است، وهم است، امید است و یا تولد نظم و یک پرانتز در بی نظمی است. چشم ما جهان است و جهان وهمی است که اسارت چشم ما آن را به عنوان یک جهان غیر قابل تردید و ملموس به ما تحمیل می کند. شاید جهان وهمی است که تنها در اسارت چشم ما می تواند پائیز باشد یا بهار، استکان چای روی میز باشد با گربه ای که در کنار گرمای شوفاژ پناه گرفته است. بدون در نظر گرفتن تعریف ما از تولد و بدون در نظر گرفتن چارچوب شاید بتوان ادعا کرد که تولد تنها در درون چهارچوب یا اسارت است که می تواند اتفاق بیفتد.

اگر ما تولد را وهم بودنی که چارچوب به ما تحمیل می کند بدانیم در قدم بعدی و شاید همزمان با وهم دیگری به نام رهایی روبرو خواهیم بود. اسارت می تواند تنها با تکیه به رهایی به تعریف و درک اسارت نزدیک شود. رهایی در بهترین حالتها تعریف اسارت است. رهایی چارچوب است که در دهان چارچوب نفس می کشد با این وجود ادعا می کند که اسارت نیست. اسارت تابلو نقاشی میخ شده به دیوار، اسارت میخ شده به مکان و زمان است و رهایی، میل یا آرزوی تابلو برای کنده شدن از دیوار. من فکر می کنم رهایی بیش از هر چیزی به اسارت نزدیکتر است، رهایی به جز اسارت نمی تواند. رهایی وهمی است که در چارچوب اسارت نفس می کشد، تغذیه می کند، به پیاده روی می رود، زاد و ولد می کند و درنهایت در زیر بار اسارت به خاک سپرده می شود با این وجود ادعا می کند که اسارت نیست.

واژه ی تولد چه درآستانه ی سرک کشیدن از دهانه ی بام رسیده ی یک رحم و چه در حوزه ی زبان و هنر آلوده به وهمی تب دار است. تولد، وهمی است که نوستالژی وهمی دیگر، رهایی را با دو پای درشت و چهارزانو می نشاند جلو روی اسیر. حس قفس، لمس واقعیتی زیبا در درون وهمی خانمانسوز است. قفس یک ضرورت است و حس قفس بدون قفس نمی تواند اتفاق بیفتد. ...

...

بخش اول

همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم

در این بخش "من" سه بار و " ترا " سه بار تکرار می شود. "من اول" همه هستی من آیه تاریکیست که" ترای اول" را به بردن به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی، نوید می دهد. روی صحبت همه ی هستی" من"، رو به" ترا" دارد. این" من" می گوید که همه هستی او آیه تاریکیست. با این وجود به"ترا" نوید می دهد که " ترا" در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد"

در این بخش" من" رو به " تو" اعلام میکند؛ " من در این آیه ترا آه :کشیدم آه و من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم." شناسایی "من" شاید کار آسانی باشد. شاید شکی نباشد که " من " ، شاعر و فروغ است. در مورد" ترا" کار به این آسانی نیست. واژه ی تو می تواند حامل یک صمیمیت و نزدیکی بین دو نفر باشد. شاید شکی نباشد که" من" تولدی دیگر به " تو " احساس نزدیکی می کند، من با تو غریبه نیست و به او علاقه دارد و او را می شناسد. برای شناسایی " ترا" شاید طرح این سوال ضروری به نظر برسد که آیا" توی" تولدی دیگر یک مرد است یا زن؟ در ادامه به این پرسش خواهم رسید، ولی آنچه که مسلم است این است که " تو" در تولدی دیگر هم نسل فروغ است. و شاید سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی یک بار اروتیک هم داشته باشد. به عبارتی دیگر" تو" در تولدی دیگر نمی تواند مثلا پدر یا مادر، عمه یا عموی فروغ باشد. و اما در مورد جنسیت این" تو". ...

...

دانلود مقاله نقد شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

دانلود مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او

مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او

مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او

دانلود مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او

مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او
مقاله احوالات فروغ
دسته بندی زبان و ادبیات فارسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 19 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24

پدیده ای به نام فروغ

فروغ در عرصه ی ادبیات ایران یک پدیده بود . نه تنها بود که هنوز هم هست و همیشه هم خواهد ماند . به قول یکی از معاصرین : " فروغ بدون هیچ گونه ادعای طلبی خواننده ی شعر فارسی بعد از خود را بدهکار کرد و رفت ، چون میوه ی کال بر شاخه ماند تا به رسیدگی رسید و با مرگ ناگهانیش خدا می داند چه مایه از شعر ناگفته به خاک سپرده شد و چه مضامین بسیاری که می توانست در خواننده اش صد ها احساس که یکی از آن ها حس اندیشیدن بود ایجاد کند دریغا نگافته ماند و ماند . "

از یورش توفان مرگ که سرو قامتش را بی هنگام شکست و گرچه از ریشه های کلامش سرود های دیگری به بلندای ماندن در تاریخ قد کشیده است ؛ چهل سال می گذرد .

آری از بهمن سردی که جسم فروغ را به سرمای خاک سپردند ، هزاران دل گرم به یادش تپیده است و صدها قلم با گفتن از او به روی کاغذ پر خیده است ، هر صاحب اندیشه ، شعر فروغ را به نوعی بررسی کرده و در قلمرو نقد با توجه به نکاتی از آن به کندوکاوی علاقه مندانه و موشکافانه پرداخته است که همه این سنجدین ها مُهری بر جاودانه شدن اوست ، اما براستی چرا ؟و چگونه او این چنین دارای جایگاه خاص در ادبیات شعری ایران است ، شاید هیچ کس به خوبی و واقع نگری خودش این حس و بیان نکرده باشد که می گوید :

 " من آدم ساده ای هستم ، بخصوص وقتی می خواهمم حرف بزنم ، این مساله را بیش تر حس می کنم . ...

...

فروغ با پشت سر گذاشتن دوران آشفتگی ها و شکست های پی در پی ، که دردناک ترین آنها جدایی از تنها فرزندش و محروم شدن از دیدار اوست ، در می یابد که او عاشق خود اوست نه رابطه های مادی و جسمانی . در این نوع رابطه ها نمی توان به کمال رسید و نیمه ی گمشده اش و حفتی که او را کامل می کند در این نوع رابطه ها یافتنمی شود:

اگر به سویت این چنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق ، خوشتر از خیال تو10

و از ویران کردن زندگی زناشویی اش به دنبال این توهمات پوچ به شدت پشیمان می شود:

بعد از او بر هر چه رو کردم

دیدم افسوس سرابی بود

آنچه می گشتم به دنبالش

وای بر من ، نقش خوای بود 11

و دلش می خواهد به خانه بر گردد. دژی محکم و امن که او را از عواقب همه ی تجربه های هولناک ، پشیمانی ها و پریشانی ها در امان می دارد. بهشت راستینی که از روی نادانی بی تجربگی گمان می گرد قفس اوست :

گفتم قفس ولی چه گویم بیش از این

آگاهی از دو رویی مردم مرا نبود

دردا که این جهان فریبای نقش باز

با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود

اکنون من ام که خسته زدام فریب و مکر

بار دیگر به کنج قفس رو نموده ام

بگشای در که در همه دوران عمر خویش

جز پشت میله های قفس خویش نبوده ام    12

و در پایان زندگی پر تلاطم کوتاه اش ، این حسرت را حتا در اوج موفقیت و شهرت همچنان بر دوش خسته ی خود می کشید:

کدام قله کدام اوج ؟

چگونه روح بیابان مرا گرفت

و سحر ماه ز  ایمان گله دورم کرد!

چگونه ایستادم و دیدم

زمین به زیر دو پایم از تکیه گاه تهی می شود

و گرمی تن جفتم

به انتظار پوچ تنم ره نمی برد!   13

....

دانلود مقاله بررسی فروغ فرخزاد و اشعار او