مقاله درباره خودکشی
مقاله درباره خودکشی |
![]() |
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 15 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مقاله درباره خودکشی
مقدمه:
به نظر می رسد که خودکشی خصوصیترین اقدامی می باشد که ممکن است از جانب یک شخص سر بزند، معهذا مناسبات اجتماعی در سبب سازی آن نقش با اهمیتی دارند و این اقدام ناشی از یک برخورد اجتماعی عمیق است. و گرچه در ظاهر هدف خودکشی منحصراً نابودی شخص است لیکن همچنین عمل تجاوزکارانه ایست علیه افراد دیگر.
مطالعه خودکشی نشان می دهد که عمل انسان هراندازه هم که شخصی باشد تأثیر متقابلی روی افراد دیگر هم می گذارد و این مؤید این مطلب می باشد که هر فرد را جدا از قالب اجتماعی اش و به تنهایی نمی توان درک کرد.
مسأله خودکشی امروزه جنبة پژوهشهای علمی پیدا کرده است.
در بررسی های مسأله خودکشی به این نتیجه رسیده اند که تنها انسان میباشد که می تواند مرگ را خود اداره کند و خود را بکشد و این حقیقت دارد که برخی از حیوانات تحت شرایط معین رفتارشان طوری است که منجر به مرگ آنها می شود اما شاهدی در دست نیست که این رفتار حیوانات با آرزوی مرگ باشد و عمل خود نابودی که با اندیشة مردن همراه نباشد خودکشی نیست. (پس انسان است که می تواند دست به خودکشی بزند)
خودکشی
خودکشی[1] به معنای نابود کردن و از بین بردن خود، پدیده ای است که سالیان دراز از روابط عشیره ای و سنتی تا روابط پیچیدة شهرهای امروزی، گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی قلب و روح خانوادهها و اجتماع را آزرده است. زندگی شهری، انبوهی جمعیت، عدم تجانس افراد با هم، احساس غربت و تنهایی ناشی از آن، کاهش محبت خانوادگی و رها شدن فرد به سرنوشت خود چشمهمچشمیها، پیدا شدن آرزوهای دور و دراز در زندگی مادی، محرومیت در عشق، فقر مادی[2] و دهها عامل دیگر آنچنان ناراحتیهایی برای افراد فراهم آورده که فرد تنها راه نجات خود را نابودی خویش جستجو می کند.
[1] - Suicide
[2] - در سال 1989 در هندوستان 25470 نفر زن به دلیل نداشتن جهیزیه کافی در اثر خودکشی جان خود را از دست دادند. مسؤولان علت اصلی خودکشی در بین زنان گروه سنی 18 تا 30 سال را فقر مادی و نداشتن امکان برای تهیة جهیزیه دانسته اند (- روزنامه سلام، شماره 87، یکشنبه 24 شهریور ماه 1370) در ازبکستان 76 درصد خودکشیها ناشی از اختلالات خانوادگی و ناراحتیهای روانی و 24 درصد معلول شرایط ناهنجاریهای اقتصادی می باشد. در ضمن آن گروه از زنان ازبک که اگر از خودکشی جان سالم به در ببرند، با سرنوشت تلختری روبرویند، زیرا آنان از سوی جامعه به عنوان انسانها معلول طرد می شوند (روزنامه کیهان، شماره 14272، دوشنبه 11 شهریورماه 1370)
تعریف خودکشی
دست بافتن به تعریفی جامع و مانع برای خودکشی کار ساده ای نیست. ملاک کار اکثر کسانی که از خودکشی تعریف کرده اند بر اساس تعریف دورکیم بوده است. دورکیم در سال 1897 تعریف زیر را ارائه داد: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجة مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجة عملش آگاه بوده است.»
«کردار مثبت» مثل این است که فرد گلولهای را در شقیقة خود خالی کند. «کردار منفی» مانند آن است که انسان خانهای را که در آتش شعلهور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد اصطلاحات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بازگوکنندة تمایز همانند تمایز مثبت و منفی است.
انواع خودکشی
دورکیم در مطالعة کلاسیک خود از میزانهای خودکشی در فرانسه، انگلستان، دانمارک و ... آن را در چهار گروه متمایز تقسیم کرد و در هر یک از این انواع رابطه خاص را بین فرد و جامعه بر اساس «همبستگی گروهی» ارایه داد:
الف) خودکشی دگرخواهانه
در خودکشی دگرخواهانه فرو وظیفه اخلاقی عمیقی را در خود احساس می کند و علاقمند می شود تا خود را فدای دیگران کند. وقتی فردی به احساس همبستگی و انسجام قوی نسبت به یک گروه فوقالعاده یک پارچه و متحد مقید باشد، ارزشها و هنجارهای گروه را از آن خود می داند و بین منافع خود و گروه فرقی نمی گذارد. در چنین شرایطی فرد در آرزوی فدا کردن زندگی خود به خاطر هدفهای گروه خواهد بود. به عنوان مثال، می توان خلبانان از جان گذشتة ژاپنی در جنگ جهانی دوم را نام برد و یا جاسوسی که دستگیر شده، قبل از آن که حرفی بزند و اسراری را فاش کند، کپسول سمی را می بلعد، یا موردی که در برخی از جامعهها، سالمندان خود را تسلیم می کنند یا دست به خودکشی می زنند، به خاطر آنکه بار بی فایده ای بر دوش دیگر اعضای خانواده خود نباشد و فکر می کنند که بدین ترتیب زندگیشان را آبرومندانه به پایان می رسانند، نمونه های از خودکشی دگرخواهانه است.
در جوامع ابتدایی که از همبستگی گروهی نسبتاً بالایی برخوردارند، خودکشی دگرخواهانه بیشتر رواج دارد و زندگی فردی را مجموعه ای از سنتها و عادتهای رایج به شدت کنترل می کند. به بیان دیگر، در چنین جوامعی فرد جان خود را به دلیل اجرای احکام عالیتر گروهی. ازجمله به علت فداکاری مذهبی یا به دلیل اطاعات کورکورانه از جمع فدا می کند. این نوع خودکشی در جامعههای نوین نیز گاه در ارتش، یعنی جایی که الگوهای کهن امر و نهی و اطاعت متداول است، دیده می شود. در جریان جنگها و انقلابها نیز معمولاً مردم با فراموش کردن خود و مسایل و رنجهایشان، به سوی نوعی اتحاد برای کار و هدف مشترک جلب می شود و همین امر موجب افزایش خودکشی دیگرخواهانه میگردد.
ب) خودکشی ناشی از بی هنجاری
هرگاه نظارتی که جامعه بر رفتارها و هنجارها، ضعیف یا حذف شود، حالت «بی هنجاری» یا «نابسامانی» در جامعه به وجود می آید. بی هنجاری از تضعیف وجدان اخلاقی ناشی می شود و عموماً با بحرانهای بزرگ اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی همراه است وقتی که قواعد اخلاقی به عنوان هنجارهای معتبر برای ساخت دادن به کردار افراد از اعتبار می افتد، امیالشان نامحدود شده و یا با منابعی که دارند ارضا نمی شوند. این عدم تعادل میان آرزوهای افسار گسسته و وسایل ارضایشان ناگزیر کشمکشهای حاد درونی بر میانگیزد که آنها را به خودکشی سوق می دهد.
دورکیم در نتیجه گیری خود از خودکشی به مفهوم بی هنجاری اشاره می کند و بر این باور است که در درون بحرانهای شدید اقتصادی و اجتماعی و زمانی که فشار تورم در جامعه شدید است، احتمال خودکشی بیشتر می شود. چون در چنین مواقعی هنجارهای اجتماعی بیشتر تضعیف می گردد. او می گوید: «در جامعه های امروزی معیارها و هنجارهای سنتی بی آنکه توسط هنجارهای جدید جایگزین گردند، تضعیف می شوند.» بی هنجاری هنگامی به وجود میآید که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزة معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشتنه باشند و مردم در چنین شرایطی احساس بی جهتی و نگرانی کنند. بنابراین بی هنجاری یکی از عوامل اجتماعی است که بر تمایل به خودکشی تأثیر می گذارد.
خودکشی ناشی از بی هنجاری درست در برابر خودکشیهای سنتی که از نوع خودخواهانه است، قرار می گیرد. در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می دهد که هنجاری را شکسته. یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می زند که بعد از تلاش بسیار زندگی را سراب، پیروزیها را بی فرجام، و حیات را پوچ یافته است. وقتی که فرد در خطر روزافزون تحرک اجتماعی قرار می گیرد و تغییرات سریع و ناگهانی اوضاع اجتماعی سبب بروز فاصله زیاد بین عادات و نظام اجتماعی قبلی و جدید می شود، دستیابی به مقاصد و هدفهای شخص با مشکلاتی مواجه می گردد و این مشکلات به نوبة خود به خودکشی منجر می شود. خودکشی نوع بی هنجاری به نظر دورکیم نمودار بارزترین خصیصة جامعه جدید است، زیرا از طریق همبستگی موجود میان فراوانی خودکشی و مراحل ادواری اقتصادی می توان به وجود آن پی برد.
دورکیم چنین استدلال می کند که وفور اقتصادی که امیال انسان را برمیانگیزد، خطر وقوع بی هنجاری را نیز به همراه دارد، زیرا این وقوع «ما را میفریبد تا باور کنیم که تنها به خود وابسته این حال آنکه فقرا را در برابر خودکشی محافظت می کند، زیرا به خودی خود یک عامل بازدارنده است. از آنجا که تحقق امیال انسان بستگی به منابعی دارد که در دسترس او قرار میگیرد، بینوایان که منابع محدودتری در اختیار دارند، کمتر دچار بیهنجاری می شوند. یعنی هرچه شخص کمتر داشته باشد، کمتر وسوسه می شود که دامنة نیازهایش را به گونهای نامحدود گسترش دهد. با این همه، می توان گفت که همواره خودکشی ناشی از نابسامانی تنها در بحرانهای اقتصادی افزایش نمی یابد. بلکه میزان آن با روابط خانوادگی رابطه مستقیم دارد و مثلاً به موازات افزایش میزان طلاق، خودکشی نیز فزونی می یابد.
ج) خودکشی خودخواهانه
خودکشی خودخواهانه وقتی رخ می دهد که فرد رابطة ضعیفی را بین خود و جامعه احساس می کند و فشارهای اجتماعی نمی توانند او را علیه «خود ویرانگرانه» تحت تأثیر قرار دهند.
فردی که در منطقه ای فقیرنشین در اطاقی محقر، به تنهایی زندگی می کند؛ و نه دوستی دارد و نه قوم و خویشی، ممکن است دست به خودکشی خودخواهانه بزند.
شرایط اقتصادی
مجرمان اقتصادی و بیکاران دارای نرخ خودکشی بالایی هستند، زیرا بهبود شرایط اقتصادی نشانگر کاهش آن است. همچنین، گرایش جهانی در کاهش میزان خودکشی بین سالمندان، ناشی از اجرای تأمین اجتماعی مربوط به آنان است.
البته بیکاری صرفاً نمی تواند عاملی برای خودکشی باشد. مگر اینکه با فشارهای خانگی (همسر – خانواده)، زخم زبانهای آنها، توقعات بی مورد و غیرمعقول توأم گردد.
تجددطلبی(نوگرایی)
دورکیم افزایش خودکشی را در قرن نوزدهم به فرآیند نوگرایی (تجددطلبی) و عواملی چون ظهور فردگرایی. شهرنشینی، صنعتی شدن و جایگزین اقتدار مذهبی با تحقیق آزاد در نظام آموزشی – که نشانگر کم شدن یگانگی اجتماعی است – نسبت می داد؛ ولی در پژوهشهای نوین رابطه ای بین تجددخواهی و خودکشی به دست نیامده است. در همان حال، میزان خودکشی در برخی از جامعه ها افزایش یافته، اما در دیگر کشورها کاهش پیدا کرده و حتی به صفر رسیده است. قبول تعهد اجتماعی با مسؤولیت پذیری و دسترسی به آموزش و پروش ازجمله تبیین کننده های این امر هستند.