مقاله زندگینامه ملک الشعرا بهار
مقاله زندگینامه ملک الشعرا بهار |
![]() |
دسته بندی | زبان و ادبیات فارسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 48 |
محمد تقی بهار
قسمتهایی از متن:
پیشگفتار
بهار آخرین استاد شعر کلاسیک فارسی است . شاعری از تبار بزرگان که به ویژه قصیده سرایی ، ادامه دهندة راه استادانی چون رودکی و عنصری و فرخی و ناصر خسرو و سنائی و انوری بشمار می آید ؛ اما در عین حال نسبت به گرایش های شعر نو عنادی ندارد و خود نیز در زمینه شعر نو معتدل طبع آزمائی کرده است . بهار در زندگی اش همواره آزادیخواه و ایران دوست باقی ماند اما با هوشیاری و مهارتی که می توان آن را نوعی هنر صیانت نفس نامید از تصفیه های خونین نظام رضا شاهی جان به در برد . او که طرفدار رنجبران و فقرا بود در عین حال زندگی سیاسی همواره به جناح قوام السلطنه وفادار ماند که مظهری از اشرافیت کشور شمرده می شد . بهار البته ادیب و هنرمندی پروردة انقلاب مشروطیت و فرهنگ مردم گرای آن بود اما بهار در مقایسه با سه شاعر برگزیده همین انقلاب عاقبت بهتری داشت ؛ عارف قزوینی سال های آخر عمر خود را در تبعید و فقر سپری کرد میرزاده عشقی با گلولة مزدوران نظمیه ترور شد و فرخی یزدی در زندان دیکتاتور سر به نیست گردید و حتی گورش نیز شناخته نیست. بهار که جهنم و منش آنها را داشت پس از دو بار به زندان افتادن توانست زنده بماند در اواخر سلطنت رضا شاه شغل دانشگاهی و فرهنگستانی بگیرد و در زمان سلطنت محمد رضا شاه در کابینه قوام السلطنه وزیر فرهنگ شود . با همة این احوال نمی توان حضور مستمر بهار را از مقولة سازش و تسلیم دانست ؛ چرا که با توجه به حجم آثار با ارزشی که چه در زمینه شعر و چه در عرصة تحقیقات ادبی پدید آورده است می توان گفت که زندگی بهار خود پدیده أی است شایسته بررسی : به عنوان یک ادیب و یک مرد سیاسی . ...
...
نخستین اشعار سیاسی
بهار حدود بیست سال دارد که فرمان مشروطیت امضاء می شود . او معمم جوانی است که در زادگاهش شهر مشهد می زید . اشتغال های او ، پیش از این رویداد مهم ، یکی تقلید از چکامه های استادان قدیم شعر فارسی است و دیگر تثبیت خود به عنوان شاعری جانشین به حق حرفه پدر این اشتغالات چه بسیار مناقشه ها و درگیری های شاعرانه و چه قدرت نمایی هایی از سوی سخن پرداز جوان به همراه دارد . جوانی او بی غم و سرخوش می گذرد ؛ خود وی این بیست سالگی را چند سال بعد در قصیده سرگذشت شاعر چنین یادآوری و تشریح کرده است :
بیست ساله شاعری با چشم های پر فروغ
جز من اندر خاوران ن معروف و نام آور نبود
خانه ای شخصی و مبلی ساده و قدری کتاب
آمد و رفتی و ترتیبی ، کز آن خوش تر نبود
مادرم تدبیر منزل را نکو می داشت پاس
پاسداری در جهانم بهتر از مادر نبود
بهار پا به عرصة فعالیت سیاسی و اجتماعی و همکاری با مراکز انقلابی می گذارد و در سرنوشت ملی مردم ایران شریک می شود . در نخستین اشعار سیاسی اش آنگاه که به زبان تودة مردم در ستایش مشروطیت سخن می گوید . چیزی جز مفهوم عام و کلی «عدل» را نشناخته است . ...
...
در پایان سال 1325 نخستین بانگ رحیل به گوش شاعر رسید . بهار بیمار بود . بیماری سل ، که در زندان های دلهره انگیز و در ایام دق مرگی و انزوا در او ریشه دوانده بود ، اینک نخستین علائم خود را آشکار می کرد . شاعر به سرعت کارهای نیمه تمامش را به پایان می برد و از جمله جلد سوم کتاب سبک شناسی را به چاپ رساند ، آنگاه از همة مشاغل استعفا می دهد و به توصیة پزشکان برای معالجه راهی کشور سویس می گردد . یک سال و اندی در آسایشگاهی در دهکدة لزن سویس به درمان می پردازد . موضوع شعرهایش در این مدت گاه حسرت لحظات خوش زندگی خصوصی اش در تهران و اغلب درد دلتنگی وطن است که الهام بخش آفرینش یکی از درخشانترین اشعار ملی او به نام لزینه گردید .
هنگامی که در اردیبهشت ماه سال 1328 از سویس به تهران بازگشت درست دو سال تا پایان زندگی پر فراز و نشیبش مهلت داشت . این دو سال را بهار اغلب در بستر بیماری می گذراند ، حال آنکه از دوران های پر جوش و خروش زندگی معاصر مردم ایران است . شاعر که از همه چیز خسته و بیزار شده ، قلمش را از قضاوت پیرامون امور باز می دارد . با این حال به عنوان برجسته ترین شخصیت ادبی روز از او توقع ها دارند . هر گروه می کوشد او را به شکلی به خود منتسب کند . دولت از او می خواهد که در مواقع و مراسم خاص نظیر جشن استقلال هند و پاکستان ، شرکت کند ، یا دست کم پیام منظوم بنویسد ، و جوانان چپ گرای وابسته به حزب توده بر آن سرند که با استناد به گرایش های عدالت خواهانه اش چنین وانمود کنند که او با آنها همدل است و هر روز تقاضایی دارند که با ملاحظه علقه های بشری شاعر مطرح می شود و بدین گونه مرد بیمار ، که از سود و زیان این جهان گذشته با حسن نیت ریاست « جمعیت ایرانی هواداران صلح » وابسته به حزب توده را می پذیرد و آخرین قصیدة معروفش به نام جغد جنگ که در آن بر اساس اخلاق انسانی اش جنگ را محکوم کرده بود ، در انجمن نام برده قرائت می شود. ...
...